مرور کتاب انسان و انتخاب دشوار نوشته دکتر علی صاحبی
مسئولیت پذیری بر مبنای مثلث کارپمن
هیچ چیزی در زندگی ترسناک نیست فقط باید آن را فهمید و درک کرد.
ماری کوری
«انسان و انتخاب دشوار» اثری ارزشمند به قلم دکتر علی صاحبی است. موضوع این کتاب حول محور مسئولیت پذیری، اخلاق اجتماعی و نظریهای میگردد که «استیون کارپمن» در علم روانشناسی ارائه کرده است. این نظریه به نام مثلث کارپمن نامگذاری شده و به مثلث قربانی یا چرخهی سرزنش معروف است.
نقشهای حاضر در این سه ضلع مثلث عبارتند از: قربانی، ناجی و آزارگر.
برای اولین بار در دوران کودکی به طورناخواسته و ناآگاهانه وارد این چرخه میشویم و به تدریج با تقویت باورهای قدیمی و پوسیده در آن گیر افتاده و دست و پا میزنیم.
افراد قربانی یا مظلومنما کسانی هستند که احساس بیپناهی، ناامیدی و کم ارزشی دارند و خود را قربانی شرایط بیرونی میدانند و باور دارند که هیچ حقی در زندگی ندارند و ترس عامل اصلی پسرفت آنها در زندگیست.
افراد آزارگر یا سلطهجو کسانی هستند که تمام حق و حقوق را از آن خود میدانند و در ضمن قبل از هر چیز خود را قربانی اصلی میشمارند و عبارت معروفشان این است که باید قبل از آن که به من حمله کنند ضربهی اول را بزنم و کلا رفتارشان در زندگی بر پایهی زور و اجبار است.
افراد ناجی یا «راست و ریس کن» کسانی هستند که دائما بر روی دیگران متمرکز شدهاند و باورشان بر این است که وظیفه دارند همه چیز را سر و سامان دهند.
یکی از دلایل مهم حضور افراد در این چرخه، مسئولیت گریزی است. یعنی افراد نسبت به طرز فکر، نحوهی نگرش، باورهایشان نسبت به خود و دیگران و رخدادهای پیرامونشان احساس مسئولیت نمیکنند، همیشه دیگران را مقصر میدانند و میخواهند بار مسائل و مشکلات خود را به دوش دیگران بیندازند.
هیچ کدام از این سه جایگاه بر دیگری برتری ندارند و هر سه به سهم خود آسیب رسان هستند. زیرا باعث خلق روابط ناموثر، درماندگی و کاهش توانمندیهای فردی میشوند.
این چرخه کاملا شبیه صندلی بازیست که در دوران کودکی انجام میدادیم. یعنی کسانی که در این چرخهی سرزنش قرار میگیرند در هر سه نقش ظاهر میشوند، منتهی هر کسی در یک جایگاه پررنگتر و قویتر است.
برای این که بتوانیم از چرخهی سرزنش به نقطهی مقابل آن یعنی دایرهی توانمندیها وارد شویم باید ابتدا جایگاه خود را در این چرخهی معیوب تشخیص دهیم. برای این منظور باید به افکار، اعمال، احساسات و فیزیولوژی بدن خود توجه ویژه داشته باشیم.
بعد از شناسایی خود، با توجه به شش راهکار که دکتر صاحبی ارائه دادهاند میتوانیم وارد دایرهی توانمندیها شویم.
افراد میتوانند این شش راهکار را مطالعه کنند و هر کدام را که مناسب خود میدانند تمرین کرده و تقویت کنند. یکی از راهکارها این است: تغییر دادن سوالات خود.
به عنوان مثال: به جای این که در رویدادهای ناراحتکننده بگوییم: چرا همیشه من؟ بپرسیم که چه جنبهی مثبتی در این رخداد وجود دارد؟
وقتی وارد دایرهی توانمندیها میشویم، مواضع ما تغییر میکند. قربانی به مبتکر و خلاق، آزارگر به چالشگر و ناجی به مربی یا کوچ تبدیل میشود.
و این تغییر شکل زمانی صورت میپذیرد که باورها، ذهنیتها و اعمال افراد تغییر کند.
به عنوان مثال: فرد ناجی به جای احساس منجی بودن باید بپذیرد که فقط بخشی از مسئولیتها با اوست. فرد آزارگر به جای حکم کردن باید دیدگاهها و نظراتش را روشن بیان کند و قربانی به جای احساس بیپناهی از دیگران درخواست کمک کند و انعطاف پذیر باشد.
حال که خود را شناختیم و از جایگاه خود آگاهی پیدا کردیم، دو راه پیش رو داریم یا مسیر گذشته را ادامه دهیم یا مسیر جدید را انتخاب کرده، دشواریهای راه را بپذیریم و گام اول را برداریم.
بعد از ورود به این دایره، تصور نکنید که هیچگاه دچار خطا و لغزش نخواهید شد، هیچکدام از افراد نمیتوانند به مدت طولانی در این دایره بمانند. برای این که بتوانیم خطاها و لغزشهای خود را سریعتر جبران کنیم و به مسیر درست برگردیم باید:
آگاه و هوشیار باشیم. گفتگوهای درونی و مخرب را مدیریت کنیم. سوالات درست و کاربردی از خود بپرسیم، واقعیتها را ببینیم نه تفسیرها و تعابیر را و در نهایت بهترین تصمیم را بگیریم.
مخاطب این کتاب کسانی هستند که میخواهند مسئولیتپذیری را بیاموزند تا روابط موثرتری را درخانواده و اجتماع تجربه کنند و الگوی کارآمدی از خود بسازند.
این اثر کمک میکند تا از احساس قربانی بودن که سطح گستردهای از جامعه را دربرگرفته، رهایی یابیم.
نویسنده در انتهای کتاب شعری از پاتریشیا نلسون با عنوان “زندگینامهی من در پنج فصل” آورده است که به خوبی افتادن در چرخهی سرزنش و شیوهی ورود به دایرهی توانمندیها را بیان میکند.
این اثر توسط نشر ذهن آویز و در ۱۲۸ صفحه منتشر شده است. با این که کتابی کم حجم است ولی نیاز به تکرار و تمرینات فراوان دارد تا مطالب را درک کرده و در مسیر درست قرار بگیریم.