کتاب‌های داستانیداستان خارجی

سرد‌ترین زمستان ادبیات

مروری بر کتاب سرود کریسمس اثر چارلز دیکنز

در لندن زمستان سردی است، اما مردم در تکاپوی جشن کریسمس‌اند و در هیاهوی رنگ‌ها و شادی‌ها و دورهمی‌های‌شان گرم می‌شوند . در این میان یک نفر هست که خودش خواسته تنها بماند و در سردترین زمستانش به سر ببرد. یک پیرمرد خسیس و پول‌پرست و تلخ که از کنار شادی مردم با عصبانیت رد می‌شود و به تدارک آنها برای جشن کریسمس با حقارت نگاه می‌کند. مردی به نام اسکروج که شخصیت اصلی داستان است. او فقط پول می‌خواهد و هر وقت کسی از او برای کمک به افراد فقیر در خواست می‌کند، انگار که بخواهند جانش را بگیرند. با این حال که او یک مرد بد اخلاق و طمعکار است، قبلا در درونش مردی مهربان، دلسوز و خیرخواه زندگی می‌کرده که حالا یخ زده. یخی که  فقط با کمک از  عالم بالا (ارواح کریسمس) می توان آن را ذوب کرد.

بله ارواح! شب سال نو اسکروج با سه روح دیدار می‌کند؛ روح کریسمس گذشته که او را به روزهای کریسمس کودکی وجوانی‌اش می‌برد و سادگی و خوش قلبی‌اش را به او یادآوری می‌کند . بعد سر و کله روح کریسمس حال پیدا می‌شود که احوال انسان‌های دیگر را در همان شب نشان می‌دهد، از جمله خانواده کریچت (منشی اسکروج) که پسرکوچولوی مریضی دارند و  نشانش می‌دهد تصمیمات فعلی اسکروج چه تاثیرات ناخوشایندی روی اطرافیانش گذاشته است. و بعد روح کریسمس آینده می‌آید و از آینده‌ای حتمی و دردناک خبر می‌دهد: گور ! گویی اسکروج باید بمیرد تا بتواند دوباره زاده شود.

اسکروج در این داستان تغییرات زیادی می‌کند و در نهایت به یک شخصیت محبوب تبدیل می‌شود و حالا طبق نظرسنجی اسکروج محبوب‌ترین آفریده‌ی دیکنز شناخته شده.

همه ما می‌توانیم نمونه ای از اسکروج باشیم، که در هیاهوی زندگی ماشینی و مادی، بی‌دلیل احساس  تلخی می‌کنیم، ممکن است حتی خانواده خود را به دلایل بی‌اهمیت رد کنیم. سرود کریسمس همچنین به ما نشان می‌دهد پول همه چیز نیست. مطمئنا اسکروج با آن همه ثروت‌اش نتوانسته بود خوشبختی را بخرد.

اگرچه در واقعیت، ما به این روح‌ها برای نگاه به آینده و گذشته و متحول شدن دسترسی نداریم، اما این رمان برای ما همچون رویا دیدن با چشمان باز، الهام بخشی است که به اقدامات و برنامه ریزی‌های‌مان نگاه کنیم و زندگی‌مان را ارزیابی کنیم. این میراث و گنج بزرگ دیکنز به ما است. خوبی‌اش هم این است که شما برای لذت بردن از این رمان نیازی به جشن کریسمس ندارید. این پیام برای هرکسی که زندگی و خانواده را در هرسال جشن می‌گیرد وجود دارد(حتی برای ما ایرانی‌ها با نوروزمان)

دیکنز سرود کریسمس را زمانی نوشت که بزرگداشت این ایام سالیان سال بود که از رونق افتاده بود و با انتشارش این فرهنگ را بازگرداند. حالا کریسمس به این رمان چارلز دیکنز گره خورده است و بسیاری از اروپایی‌ها هر سال کریسمس این کتاب را می‌خوانند و هر بار همان لذت همیشگی را می‌برند. همچنین اقتباس‌های متنوعی در قالب فیلم، انیمیشن، موسیقی و … از این کتاب شده که محبوبیت و معروفیت آن را بیشتر نشان می‌دهد. به طوری که هر کس در دنیا بالاخره یک‌بار اسم سرود کریسمس را شنیده، چه به واسطه فیلم، انیمیشن یا تئاترش چه با خواندن کتابش.

مخاطب این کتاب پیر و جوان ندارد، همه می‌توانند آن را بخوانند و لذت ببرند و تحت تاثیرش قرار بگیرند. و چه لذتی بهتر از خواندن رمانی با ارواح عجیب و غریب و پایانی خوش؟

 

zeinabaghaei

می آموزم، همیشه و همیشه. یادگیری برایم حکم نفس کشیدن را دارد. از کودکی هم بهترین رفیقم در این مسیر یادگیری کتاب‌ بوده. دوست دارم همه را به خصوص کودکان را با کتاب دوست کنم و با هم در کتاب‌ها سفر کنیم، تجربه‌های مختلف داشته باشیم، یاد بگیریم و از این دوستی لذت ببریم.

نوشته های مشابه

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا