کتاب‌های داستانیداستان خارجی

مرور کتاب « زن در ریگ روان» از کوبوآبه

سنگِ خوشبختیِ سیزیف

از خودتان بپرسید که آیا به اسطوره‌های باستانی و سرنوشتان علاقمندید؟ یا تصور می‌کنید که رابطه‌ای بین قدرت خدایان و تاثیرشان در زندگی انسان‌های امروزی وجود دارد؟

اگر می‌خواهید به پاسخ این سوال‌ها و هزاران سوال دیگر برسید این داستان را بخوانید. گوشیِ همراهتان را در حالت پرواز بگذارید، تلفن خانه را از پریز بکشید وتلویزیون، رادیو و احیانا گرامافون زیبایِ قدیمی‌تان را هم خاموش کنید. برای خودتان چای و قهوه بریزید و درب را هم برروی مزاحم‌های احتمالی ببندید. حالا کتاب را بردارید و با دقت وتمرکز، افسانه‌ای را که کوبوآبه برایتان تدارک دیده نوش جان کنید. بیشتر شبیه خوردن یک ماهی دل‌چسب ولی پراز تیغ به نظر می‌رسد.

کوبوآبه را کافکای ژاپن می‌گویند. او در ۱۹۲۴ در توکیو به دنیا آمد ولی در منچوری بزرگ شد. پدرش پزشک بود و او نیز از دانشکده طب فارغ‌التحصیل شد ولی هیچ‌گاه طبابت نکرد. علاقه‌اش بیشتر ریاضیات و گردآوریِ حشرات بود. او در کتاب‌هایش از بی‌هویتی، پوچی و از خودبیگانگی انسان مدرن پرده برمی‌دارد. سبک او سورئال با رد پائی از اگزیستانسیالیسم است که از علاقه او به آثار پو، داستایوفسکی، نیچه، هایدگر، یاسپرس وکافکا سرچشمه می‌گیرد.

کوبوآبه در این روایت داستانی، نمادها را دستمایه قرار می‌دهد تا به همگان نشان دهد که بشر تنها یک اسطوره‌یِ نفرین شده در تلاش برای بالا بردنِ سنگ رویاهایش بر قله خوشبختی است. «زن در ریگ روان» کوبوآبه توسط هیروشی تشیگاهارا کارگردان سرشناس ژاپنی، به فیلم برگردانده شد که جایزه جشنواره کَن را از آن خود کرد و برای نویسنده اش، جایزه میوریِ ادبیات را به ارمغان آورد.

در این داستان، او از افسانه سیزیف بهره می‌گیرد تا مفاهیم مورد نظرش را به مخاطب منتقل سازد. سیزیف با فریب دادن مسئول مرگ، از مردن می‌گریزد و ظاهرا زنجیری را که برای بستن خود او در نظر گرفته شده بود، برگرد تن مسئول مرگ می‌پیچد. به خاطر این فریب‌کاری و تخلف، با هدف فرار از مرگ و زنده ماندن و جاودانگی، خدایان مجازات ویژه‌ای را برای او درنظر می‌گیرند. این که سنگی را بازحمت در دامنه‌ی کوهی به سمت قله حرکت دهد و دقیقا وقتی سنگ به قله رسید، دوباره به پائین بغلطد و این ماجرا جاودانه تکرار شود.

حالا معلمِ علاقمند به حشره شناسی و جویایِ نامی را تصور کنید که به دنبال یافتن سوسکی منحصر به فرد راهی ساحلِ دریایی می‌شود که فقط دو ایستگاه قطار با خانه‌اش فاصله دارد ولی به سه روز نرسیده، او به گم‌شده‌ای بدل می‌شود که همانند سیزیف گرفتار نفرینِ خدایان شده است.

هفت سال می‌گذرد و ناپدید شدن او که مردی تنها و منزوی و معلم یک مدرسه عادی است، باعث برانگیخته کوچک‌ترین ظنی در کسی نمی‌شود. نه در پلیس، نه در همکاران و نه در معشوقه‌اش! حالا او در لیست مردگان قرار دارد. اما حقیقت، چیست؟

او چون اسطوره‌ی‌ِ سیزیف در دل دره‌ای شنی محصور شده و می‌کوشد تا خود را نجات دهد اما مردمان آن منطقه که تا آن زمان تعداد کثیری را برای شن‌کشی ونجات دهکده‌شان اسیر کرده‌اند، سرنوشت او را به شکلی دیگر رقم می‌زنند.

در واقع اینجا روستائی کوچک در کناره‌ی تپه‌های شنی است که شن‌ها دائم درحال تغییر شکل آن هستند و کار هر روزه‌ی عده‌ای برای در امان ماندن از فرورفتن در شن، بیرون ریختن شن‌ها از کناره‌های دره است که روستا در حاشیه آن قرار دارد.

مرد بالاجبار سال‌ها در خانه زنی تنها شن‌ها را می‌روبد تا سرانجام زمانی که زن از اوباردار است و برای نجات جانش از دره تلماسه‌ها بیرون کشیده می‌شود، راهی می‌یابد تا فرار کند.

کوبوآبه در این رمان با وام گرفتن مجازاتِ تسلسل‌وار سیزیف از اسطوره‌های یونانی، روایتی جذاب از روزگار ما انسان‌های مدرن به دست‌مان می‌دهد که نشان دهد اگر ما نیز هدفی را دنبال نکنیم که رشد وکمال به دنبال داشته باشد، چیزی جز مجرمی نیستیم که سنگی را بیهوده به آخر جاده زندگی می‌برد و سرانجام نیز، دست خالی رهسپار وادی ابدی می‌شود.

داستان با طرحی استوار و مضمونی در ظاهر پیچیده ولی جذاب و پندآموز می‌کوشد تا در دل مدرنیته‌ای که بشر به آن خو کرده، بی‌هویتی و از خودبیگانگی انسان پوچ‌گرای عصر حاضر را به تصویر بکشد.

اگر شما هم عاشق فلسفه هستی‌گرائی، کافکا، کتاب افسانه‌ی سیزیف و تعابیر او از پوچی جهان هستی و لذت توامان با خوشبختی‌اش هستید، این کتاب را انتخاب کنید. درکنار لذت، از تناقض پر و خالی بودنِ معنایِ زندگی متعجب خواهید شد.

تصور می‌کنید زندگی تمام ما چیزی جز پوچیِ روزمرگی است؟ آیا ما نیز چون سیزیف و این حشره‌شناس، مغلوب جبر زمان و مکان در رساندن سنگ آرزوهای‌مان به قله خوشبختی نیستیم؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا