مرور کتاب اجاره نشین خیابان الامین
هشت سال معرکه سوریه با جمال فیض اللهی

جمال فیضاللهی، یک ایرانی است که در سالهای ابتدایی دهه هفتاد به دلایلی ایران را ترک می کند و برای تجارت راهی ترکیه می شود. او در آنجا با بخشی از مافیای بزرگ قاچاق در ترکیه همراه می شود اما قبل از شروع ناآرامیهای سوریه، راهش به دمشق میافتد و سری هم از ناچاری به مرقد دختر سهساله اباعبدالله میزند.
اینکه چه اتفاقی درآنجا میافتد، دختر ابیعبدالله با او چه میکند و جمال فیضاللهی چه سرنوشت حیرتانگیزی پیدا میکند را دیگر خودتان باید بخوانید…
فقط این را بگویم که بعد از این اتفاق زندگی او کاملا دگرگون می شود و جمال فیض اللهی مجاور و خادم و مدافع حرم می شود…
این کتاب صرف سرنوشت یک شخص را دنبال نمیکند. جمال فیضاللهی با خاطراتش، روندی که سوریه را با آنهمه دبدبه و کبکبه به چنین روزی انداخت، به تصویر میکشد.
از مردمی که به راحتی هر شایعهای را باور میکردند و از جوانانی که سر عقایدشان به جان یکدیگر افتادند، از سربازانی که خیانت کردند و از کشور و فرهنگی که به سادگی تمام به قهقرا رفت و دروازههای شهر و کشوری که به طرزی باورنکردنی برای ورود داعش باز شد.
تاریخ، به راحتی هرچه تمامتر و تحت هر شرایطی تکرار میشود و اگر عبرت نگیریم، دور نیست دیدن لاشخورها روی جسم بیجان وطن!
و تو، کربلا را نه در ۱۴۰۰ سال پیش، بلکه هماکنون و در همین نزدیکیها جست و جو کن.