
تصور کن؛ عصر یک روز تابستان در خانهی مادربزرگ. باغچهی حیاط را با آب خنک آبپاشی کردهای، توی ایوان نشستهای و یک ظرف بزرگ هندوانهی قاچ شده هم جلوی رویت است. نسیمی میوزد و عطر تابستان و درخت و خنکای هوا و هندوانه را یکجا نفس میکشی…
حس من در حین خواندن این کتاب همینقدر اصیل و با طروات بود.
این روزها که هر طرف سرمیگردانی در مورد کوچکترین نحوهی رفتار با کودک کتابی ترجمه شده که قطرش هول میاندازد به دل آدم، مطالعه کتابی وطنی که هدفش همدلی با مادران است همینقدر روح را تازه میکند.
هرچند، حس مادرانگی مرز جغرافیایی و فرهنگی ندارد. هر دو مادری از هر دو نقطهی جهان ساعتها حرف و حس مشترک دارند با هم. اما وقتی با مادرانی همکلام میشوی که جنس دغدغه، احساس مسئولیت و تفکر دینیشان با تو یکی است، عمیقتر بر دلت مینشیند.
“هفته ی چهل و چند”، از مجموعه “روایت تجربه” نشر اطراف، شامل بیست روایت از روزمرگیهای زندگی بیست مادر است. مادرانی با بیست نگرش و دغدغهی متفاوت که با خواندن هر قصه، تک تک جملهها را با تمام وجود درک میکنی. حتی اگر آن جنس دغدغه را نداشته باشی، حسی ریشهایتر تو را به راوی پیوند میزند.
مادر بودن همیشه سخت بوده و هست. اما این روزها که زیربار هجوم حجم زیادی از اطلاعات قرار گرفتهایم، انتخاب مسیر سختتر شده است.
هدف یکی است و همانی است که همیشه بوده: حفظ سلامت جسم و روح میوهی دلت. اما هزاران راه و روش که مقابلت میگذارند، گاهی بیش از آنکه راهنمایت باشند فقط سردرگمت میکنند.
پس چه بهترکه راه هم یکی باشد، راه منحصر به فرد تو. مطابق با تمام شرایط منحصر به فرد تو. اطلاعاتت را گستردهتر کن ولی خروجی رفتار درست، فقط مختص توست. چون هیچ کس در این دنیا به اندازه تو عاشق آن موجود کوچک شیرین و پردردسر نیست.
آنچه قطعیت دارد اما این است: بچهها آن چیزی نمیشوند که ما میخواهیم، آن چیزی میشوند که ما هستیم. الگوبرداری وتکرار رفتارمان در بچهها را همگی بارها تجربه کردهایم. اینجاست که فرزندپروری در واقع نوعی خودسازی است.
پایان کلام، این کتاب سرشار از همدلی است…همدلی و همدلی و همدلی…بخوانید و لذت ببرید.