
چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه با دقت ببینیم و بشنویم و چه خود را به ندیدن و نشنیدن بزنیم، زندگی در هرلحظه و هرجا به واقعیترین شکل خود، در جریان است.
حتی اگر هایوهوی سیاست گوشها را کر کرده باشد و بالاتر از آن، جنگ گلوی جهان را به سختی بفشارد؛ باز هم دلی هست که عاشق شود و چیزی جز معشوق نبیند…
باز هم زنی هست که مادر شود و دنیا برای او در جگرگوشه اش خلاصه شود…
باز هم کودکی هست که از ته دل بخندد و فقط رهایی را بشناسد…
“وضعیت بیعاری” حس همین نبض زندگی ست در بحبوحهی انقلاب و جنگ. داستان عشق ممنوع دختری مسلمان و پسری مندائی* در زیر پوست شهری که آبستن بزرگترین حوادث تاریخی خود است.
“حلیمه”، بی تفاوت به انقلاب و جنگی که برادرش “صاحب” تا پای جان درگیر آن شده، دل در گرو مهر “رام” ی می سپارد که قومش امید به منجیگری او بستهاند.
و عشق… در عین حال که ظریف است و لطیف، قدرتمند و جنگجوست تا دلهایی را به هم پیوند دهد که منطقی جز بی منطقی عشق نمیدانند.
در رمان “وضعیت بیعاری” نوشتهی حامد جلالی، شاهد زندگی انسانهایی هستیم که با وجود اشتراک در جغرافیا و زمان، هر یک برای دلبستگی خاص خویش میجنگند. یکی مثل رام که برای رسیدن به حلیمه باید مقابل قوم و آیین خود بایستد؛ یکی مثل صاحب که برای لبیک به امامش و دفاع از وطن مجبور به ترک خانواده میشود؛ و یکی مثل حلیمه که از عشق رام و بچه هایش، به نفرت از دیگران میرسد.
لهجه یشیرین جنوبی شاید دلچسبترین شاخصهی این کتاب باشد که به فضاسازی قصه بسیار کمک کرده است. فصلها کوتاه هستند و هر کدام از زبان یکی از شخصیتها روایت میشوند، و این خبر از شخصیتپردازی خوب نویسنده میدهد. طراحی زیبای جلد را هم میتوان به دیگر ویژگیهای مثبت کتاب افزود.
و درنهایت، تقدیر از “وضعیت بیعاری” در دوازدهمین دوره جایزه ادبی جلال و کسب عنوان کتاب سال کشور، مهرتاییدی است برای مطالعهی این عاشقانهی متفاوت و جذاب؛ که در بطن خود حرفها دارد از آدمهایی با دغدغهها و باورها و آرمانهای مختلف که حاضرند برای “عشق” جان فدا کنند.
*مندائیان از پیروان ادیان توحیدی هستند و باور دارند اولین پیامبرشان آدم و پس از او فرزندش شیتل (شیث) و حضرت نو (نوح) و شوم برنو (سام بن نوح) و آخرین پیامبرشان یهیی یوهنا (حضرت یحیی) است. در قرآن سه بار نام آنها درسوره بقره آیه شصت و دو، سوره مائده آیه شصت و نه و سوره حج آیه هفده آمده است.