مرور کتاب “پیرمرد و دریا” اثری از ارنست همینگوی
سانتیاگو، قهرمان همینگوی

هر روز، روز تازهایست. بهتر آن است که بخت یاری کند، ولی تو کارت را میزان کن. آن وقت اگر بخت یاری کرد تو آمادهای.
ارنست همینگوی صاحب رمان “پیرمرد و دریا” و نویسندهی برجستهی آمریکایی، در ۲۱ ژوئیهی سال ۱۸۹۹ متولد شد. او میدانست برای این که نویسندهی قابلی شود باید چیزی در مُشت خود داشته باشد. بنابراین وارد جنگ شد و با کولهباری از تجربه و پای لنگ به خانه برگشت و در سال ۱۹۲۳ اولین کتابش را چاپ و منتشر کرد.
ویلیام فاکنر در مورد پیرمرد و دریا نوشت: زمان ممکن است نشان دهد که “پیرمرد ودریا” بهترین نوشتهی همهی ماست.
این اثر، داستانِ ماهیگیر پیری به نام سانتیاگو است که با وجود سالخوردگی و کهن بودن، چشمهایش درخشش خاصی دارد ودر ضمیر ناخودآگاهش همیشه خود را جوان میبیند. او شاگردی به نام مانیلو دارد که بسیار به او علاقهمند است. اما وقتی سانتیاگو هشتاد و چهار روز متوالی به دریا میرود و دست خالی باز میگردد، پدر و مادر مانیلو از او میخواهند که به قایق دیگری برود. ولی سانتیاگو هیچگاه امیدش را از دست نمیدهد زیرا به عقیدهی او نومیدی احمقانه است. در روز هشتاد و پنجم، پیرمرد تصمیم میگیرد که به جایی دور برود، جایی که هیچ وقت صیادان دیگر نرفتهاند. سرانجام ماهی بزرگی قلاب او را میگیرد، البته سانتیاگو ابتدا صیدش را ندید ولی شکار آنقدر بزرگ بود که قایق را به دنبال خود میکشید. بالاخره ماهی از آب بیرون آمد و سانتیاگو میبیند که چه موجود زیبا و شگفتی را به تور انداخته است، موجودی که تا به حال خودش و ماهیگیران دیگر نظیرش را صید نکردهاند.
او در مسیر بازگشت با اتفاقات زیادی مواجه میشود. ماهیهای گرسنه بارها به شکارش حمله میکنند و چند روز، تمام توانش را به کار میگیرد و بارها مبارزه میکند تا حدی که دستانش به شدت آسیب میبیند
سانتیاگو مدام در دریا با خودش، پرندگان و ماهیها حرف میزند و از احساساتش میگوید و در لحظات سخت و دشوار به خودش امیدواری میدهد که بتواند تاب بیاورد:
«ای دستها ریسمانها را بِکِشید و ای پاها قرص بایستید. ای مرد طاقت بیاور و درد را مردانه تحمل کن».
سانتیاگو به هیچ عنوان از شکست نمیهراسد زیرا میداند که آدم برای شکست، به وجود نیامده است.
پیرمرد و دریا یک اثر رئالیستی است. همینگوی میگوید: «من کوشیدهام که یک پیرمرد واقعی، یک پسربچهی واقعی، یک دریای واقعی و یک ماهی واقعی بسازم و اگر آنها را خوب از کار در بیاورم، هر معنایی میتوانند داشته باشند» و راز موفقیت رمان “پیرمرد و دریا” در همین است که هیچ ابهامی در آن وجود ندارد.
مهم نیست که در بازی زندگی شکست بخوریم یا پیروز شویم، آنچه که اهمیت دارد واکنش و نوع برخورد ما هنگام رویارویی با مشکلات است. داستان سانتیاگو، داستانِ زندگی است. بعضی آدمها مانند سانتیاگو با مسائل و مشکلات زندگی مبارزه میکنند و بعضی دیگر با جزئیترین مشکلات همه چیز را وا مینهند و عقبنشینی میکنند. پیرمرد قصهی ما زمانی از پا مینشیند که تمام توانش را به کار گرفته است و نکتهی مهم همینجاست.
این رمان یک شاهکار و جزء صد کتاب برتر جهان و فوقالعاده زیباست و برای همه مفید، خواندنی و سرشار از درس زندگی است، مخصوصا برای کسانی که دشواریهای زندگی آنها را از پای درآورده و نومیدی گریبانشان را گرفته است. این کتاب، نهیبی میزند تا با قدرت تمام برخیزند و با انگیزهی بیشتری به راهشان ادامه دهند.
این شاهکار توسط انتشارات خوارزمی و ترجمه نجف دریا بندری در ۲۲۰ صفحه با مقدمهای جامع، کامل و جذاب به فارسی برگردانده شده است.
دریابندری در مقدمهای ۹۰ صفحهای از زندگینامهی همینگوی، شگردش در نوشتن و سبک نوشتاریش، نظرات نویسندگان معروف درباره آثار او و نقد و بررسی آثار همینگوی سخن گفته است.
از آثار دیگر همینگوی میتوان به “خورشید باز میدمد” ، “وداع با اسلحه” و “مرگ در بعدازظهر” اشاره کرد.
کتاب “پیرمرد و دریا” در سال ۱۹۵۳ جایزه ی پولیتزر و یک سال بعد، یعنی در ۱۹۵۴ جایزه ی نوبل را برای نویسندهاش به ارمغان آورد.
ارنست همینگوی در اول ژوئیهی ۱۹۶۱ با دو گلولهی شکاری مغز خود را پریشان کرد.