
به جهان اوه، خوش آمدید.
اُوِه ۵۹ سال سن دارد. مردی است بسیار منضبط، قانونمند، سختکوش، عملگرا و فوقالعاده صادق. با تکنولوژی و دنیای مدرن ارتباط خوبی ندارد و انگار به اجبار در این دوران زندگی میکند. بسیار به قوانین پایبند است و هیچگونه تخطی از قانون را برنمیتابد. تمام کارهایش را طبق عادت انجام میدهد و نیازی به تغییر آنها نمیبیند.
اُوِه، که مردی سیاه و سفید است، در جوانی عاشق یک رنگین کمان به نام سونیا میشود. «سونیا رنگ بود، تمام رنگ های او».
اگر کسی از اوه در مورد زندگیاش میپرسید، جوابش این بود که قبل از ورود سونیا به زندگیاش، زندگی نکرده بود و وقتی هم از زندگیاش بیرون رفت، همان وضعیت تکرار شد.
اوه، بعد از چهار دهه زندگی با سونیا و پشت سر گذاشتن اتفاقات مختلف، او را از دست میدهد و چند روز بعد از این اتفاق، از شرکتی که در آن کار میکرد، اخراج میشود تا نیروهای جوان جایگزین شوند. به همین علت، دیگر زندگی کردن برایش معنایی ندارد و تصمیمات جدیدی برای زندگیاش میگیرد.
چگونه میتوان شوق به زندگی را در یک فرد زنده کرد؟
در این میان یک بانوی ایرانی به نام پروانه با خانواده اش وارد شهرک میشود و به این سوال به زیبایی پاسخ میدهد.
روحیه با نشاط پروانه، لطافت دنیای کودکانش و سادهلوحی شوهرش، روند زندگی یکنواخت و خطکشی شده اوه را تحت تاثیر قرار میدهد و او را مجبور به انعطاف و تحول میکند.
تحولی که آرام آرام دوباره به زندگی اوه رنگ میپاشد…
“مردی به نام اوه”، اولین اثر نویسنده سوئدی، “فردریک بکمن” است. این کتاب در صدرِ پرفروشترین کتابهای سال سوئد قرار گرفته و به چندین زبان ترجمه شده است.
بکمن داستانی را روایت میکند که تراژدی و طنزگونه است. او یک زندگی واقعی را با تمام پستی و بلندیهایش به شکلی کاملا ملموس برای ما بازگو میکند که میتواند در هر جای دنیا اتفاق بیفتد و به همین خاطر برای خواننده، باورکردنی، شیرین و جذاب است.
“مردی به نام اوه” روایتِ زندگی خیلی از ما آدمهاست. زنان و مردانی که به میانسالی رسیدهاند و نیاز دارند که توسط دیگران درک شوند و بکمن بسیار زیبا از فضای سرد و یخزدهی سوئد این مطلب را به مردم جهان یادآوری میکند.
اوه با این که شخصیتی غیر قابل انعطاف دارد اما بسیار دوست داشتنی و قابل ستایش است. خواننده با اوه، ارتباط خوبی برقرار میکند و تا انتهای کتاب با او پیش میرود.
آنچه که در فضای کتاب به وضوح دیده میشود، تفاوتهای زن و مرد است. بکمن با قلمی شیوا به ما نشان میدهد که زن و مرد، مکمل یکدیگرند و برای یک زندگی راحت و آرام باید تفاوتها را بپذیرند و این کار فقط با عشق میسر میشود و سونیا این عشقِ منحصر به فرد را، تمام و کمال به معرض نمایش میگذارد.
در این بین وجود پروانه، یک شخصیت مهربان و صمیمی، این رمان را برای ما دلنشینتر کرده است و قدرت یک بانوی ایرانی را در کاشتن بذر عشق، پیش چشمان ما به تصویر کشیده است.
مردان و زنان بسیاری در اطرافمان هستند که خلقوخوی اوه را دارند پس خواندن این کتاب گامی است برای شناختن اینگونه افراد و برقرار کردن ارتباط بهتر با آنها.
این اثر در ۳۵۴ صفحه توسط آقای حسین تهرانی و همکاری نشر چشمه به فارسی برگردانده شده است.
جملاتی زیبا از کتاب:
» وقتی آدم شخصی را که در تمام عمرش او را درک کرده به خاک میسپارد چیزی در درونش میشکند، گذشت زمان این جور زخمها را درمان نمیکند.
» اگر آدمها غم را با هم تقسیم نکنند، غم آدمها را تقسیم میکند.
» اوه اینطور نبود که با مرگ سونیا بمیرد، او دیگر زندگی نکرد.
»اوه، دنیا را سیاه و سفید میبیند، همسرش رنگ بود، تمام رنگهای او.
» هر انسانی باید بداند برای چه چیزی مبارزه میکند.