
داستان با معرفی مرگ بارترین و خوشمزهترین ماهی دنیا یعنی فوگو که به صورت سوپ داغ سرو می شود، ما را به هیجان میآورد تاکتاب را زمین نگذاریم. اما به ناگهان با غم از دستدادن مادر بر اثر خوردن این ماهی و فضای سنگین صحبت پدر و پسر رنگو بوی جدیدی از احساسات را بر ما جاری می کند.
ساختار این داستان کوتاه مکالمات بین پدر ، دختر و پسرخانواده است. پسر با اختلاف نظرهای زیادش سال ها از خانواده دور زندگی کرده و تصویری از سالهای آخر زندگی مادرش ندارد. او به تازگی برای دیدن پدر و خواهرش از کالیفرنیا به ژاپن آمده است. خواهر رابطهی خوبی با برادر دارد، اما دنیا و دیدگاهشان کاملا متفاوت است.
پدر خانواده با افتخار به خون ساموریاییاش، جانباز جنگ جهانی دوم است و روحیات سخت و سردی دارد. به عقیدهی دختر خانواده هیچ وقت نمی شد فهمید پدر در چه حالیست!!!
شام با شکرگذاری و قدردانی شروع می شود و سکوت حاضر در بند بند لحظاتش گویای رازهاییست که فاش نشده باقی خواهد ماند. یادآوری ماجرای کودکی خواهر و برادر بر سر چاه وسط حیاط و داستان مرموز شریک پدر، خواننده را به بر سر میز شام کنار شخصیتهای داستان می نشاند تا از واقعیت داستان پرده بردارد…
مکالمات سر میز شام تک کلمهای، کوتاه و تکراریست. نگرانی پدر از ماندن یا نماندن پسرش، حالات هیستریک خواهر و بی تفاوتی پسر خانواده به خوبی حس می شود.
این داستان کوتاه برگرفته از درسهای عمیقی از زندگیست. جملات اکثرا بار تجربه، ندامت و از دستدادنهایی دارد که خودشان دلیلش را نمیدانند.
کازئو ایشی گورو یکی از شناختهشدهترین نویسندگان معاصر انگلیسی-ژاپنیست که داستانهایش اغلب از زبان اول شخص نقل می شود. خصوصیت مهم کتابهایش این است که بدون نتیجهگیری معلومی به پایان می رسند و مشکلات شخصیتهای داستان حلنشدنی باقی می ماند. این ویژگی گاهی دوست داشتنیست چون به خواننده اجازه می دهد آنطور که می پسندد کتاب را تمام کند. یا حداقل جایی برای بحث وگفتگو باقی بماند.
حروف اسم کازئو به معنای سیاه و سفید است و خودش اعتقاد داشت، هر اسم مستعاری انتخاب می کردم نمی توانست به اندازهی اسم خودم خواننده را بعد از غرق شدن در کتابهایم به یاد من بندازد. حقیقتا هم داستانهایش بوی سیاهی و سفیدی می دهد.