مرور کتاب حرفهایی به دخترم دربارهی اقتصاد
مبانی اقتصاد را با زبانی ساده بخوانید

هربار که مشغول تماشای یک گفت و گو یا برنامهی اقتصادی در تلوزیون میشدم، گنگ بودن بعضی از کلمات و اصطلاحات خاص اقتصادی آزارم میداد، در عین حال علاقهی زیادی به گوش دادن صحبتهای اقتصادی داشتم. خیلی از این گفت و گوها اختصاص به زندگی روزمرهی ما در جامعه دارند و موظفیم دربارهشان بیشتر بدانیم.
احساس ندانستن در این حوزه طبیعتا ما را به سمت کتابهای اقتصادی میکشاند که متاسفانه کتابهای این حوزه هم اغلب ادبیاتی سخت و پیچیده دارند؛ با نمودارها و فرمولهای عجیب و غریب که باعث میشوند کنار بگذاریمشان.
در دنیای امروز ما ناگزیریم که درباره اقتصاد و بازار چیزهایی بدانیم. چرا که بسیاری از نابرابریها در جامعه از تولد همین واژه اقتصاد آب میخورد و ادامه زندگی ما در دنیا هم به همین واژه وابسته است.
یانیس واروفاکیس، اقتصاد دان معروف، در این کتاب با زبانی واقعا ساده درباره این سوال که “چرا این قدر نابرابری وجود دارد؟” صحبت میکند.
این کتاب واروفاکیس فورا پس از ترجمه در ایران نسبت به کتابهای دیگرش پرفروشتر شد.
کتاب گفتوگوی مردی میان سال است که برای دخترش در جای دیگری از جهان درد و دلهای اقتصادی میکند و دوز و کلکهای تاریخ را لو میدهد.
این کتاب را همه میتوانند بخوانند، چون خیلی از مسائل پیچیدهی اقتصادی را با مثالهای ساده، یاد میدهد.
کتاب با یک سوال شروع و یک سوال پایان مییابد:
سوال ابتدایی: آیا تا به حال فکر کردهاید که چرا این انگلیسیها بودند که به استرالیا حمله کردند و چرا جنگجویان بومی استرالیا در دوور پیاده نشدند و به سرعت به سمت لندن پیش روی نکردند و هر انگلیسی را که جرئت مقاومت داشت، از جمله خود ملکه نکشتند؟
و سوال نهایی در کتاب این است که ” ما اقتصاددانها پیشگو هستیم یا فیلسوف؟”
قصه در فاصلهی پاسخگویی به این دو سوال شکل میگیرد و مسئلهی اصلی آن برابری و نابرابری است.
داستان از پیشرفت و تغییر مفهوم اقتصاد به زبانی همه فهم شروع میشود، داستان تغییر اقتصاد از یک جامعهی دارای بازار به جامعه بازار.
واروفاکیس علت نابرابری را در ۴ کالای مخصوص ذکر میکند: پول، نیروی کار، فناوری و محیط زیست.
این نویسنده نسبت به اقتصاددانهای دیگر زبانی بسیار صریح دارد، او قبلا وزیر دارایی یونان بوده و طبق گفتهها به دلیل همین صراحت لهجهاش عزل میگردد.
متن این کتاب سراسر عشق او به اساطیر یونانی است و نویسنده با مثالهایی از آنها سعی در انتقال مطالب اصلی و قائدههای علم اقتصاد داشته است.
ما به عنوان یک شهروند و عضوی از اجتماع باید درباره مبتدیات علم اقتصاد اطلاعات داشته باشیم، چراکه زندگی روزمره ما، مورد ظلم قرارگرفتن یا خوب زندگی کردن ما به همین اقتصاد برمیگردد.
و این کتاب انتخاب خوبی برای هر کسی است که تا کنون چیزی درباره اقتصاد نمیدانسته و مطالعه آن نیاز به هیچ دانش اقتصادی از قبل ندارد.
در ادامه بخشی از کتاب را بخوانید که نویسنده خطاب به دخترش سنیا نوشته است:
” تمام بچه ها برهنه به دنیا می آیند، اما خیلی زود بعضی شان لباس های گران قیمتی می پوشند که از بهترین بوتیکها خریده شده، در حالی که بیشترشان لباس کهنه به تن میکنند. وقتی این بچهها کمی بزرگتر شوند، بعضی از آن ها از این که اقوام و پدربزرگ و مادربزرگ ها برایشان لباس می آورند دلخور می شوند، چون هدایای دیگری را ترجیح میدهند، هدایایی مثل گوشی آیفون، درحالی که بچههای دیگر رویای روزی را در سردارند که بتوانند با کفش های بیوصله به مدرسه بروند.
این همان نابرابری است که مشخصهی بارز جهان ماست. ظاهراً تو از سنین پایین از این نابرابری خبر داشتی، گرچه بخشی از زندگی هرروزهی تو نبود، چون، راستش را بخواهی، مدرسهای که ما تو را به آن جا فرستادیم جای بچههایی نبود که محکوم به زندگی در محرومیت و خشونت باشند ــ آن طورکه اکثریت چشم گیری از کودکان جهان زندگی می کنند. همین تازگی از من پرسیدی که « پدر، چرا این قدر نابرابری هست؟ آیا این از حماقت انسان است؟ » پاسخ من تو را ــ یا خودم را ــ راضی نکرد. پس لطفاً بگذار، با طرح پرسشی نسبتاً متفاوت، دوباره امتحان کنم … “