مرور کتاب “آن یک چیز”
"برنامه ریزی، آینده را به زمان حال میآورد"

مدتی بود درگیر واژهای به نام ” اصل گرایی ” شده بودم و تقریبا این رویکرد را با روش برنامهریزی خودم متناقض میدیدم. سعی میکردم آلودهی این روش نشوم و سمت محافظهکار ذهنم هشدار میداد که هرگز روش جدیدی را امتحان نکن و در کُنج امن خودت بمان.
من یک فرد multi-task هستم و همیشه قدری عجله برای نتیجه گرفتن از کارها دارم. بنابراین سعی میکردم از هر لحظه برای انجام کارهای متنوع استفاده کنم، حتی گاهی از یک دقیقه برای انجام چند کار بهره بردم.
این چندتکلیفی در لیست کارهای روزانهی من به اندازهای شده بود که در حال تماشای فیلم، کتاب میخواندم، در کنار خانواده بودم و حتی دلم میخواست در همان لحظه پادکست جدیدی که دانلود کردهام را هم گوش دهم.
این شرایط در همین دو سال اخیر والبته به ندرت، به دلیل فشردگی و حجم کاری زیاد برایم ایجاد شده بود. من در یک بازهی زمانی هم دانشجو بودم و هم در سه تیم با اهداف متنوع مشغول فعالیت. دو ماهی بیشتر دوام نیاوردم و سعی کردم کمکم کارها را هدفمند کنم و تنها جایی باشم که به من برای رسیدن به اصلیترین هدف زندگیام کمک میکند.
در این مسیر کتابهای متنوعی خوندم، در کارگاههای هدفگذاری شرکت کردم و حتی یک مربی همراه داشته و دارم. یکی از کتابهایی که باعث شد دربارهی اصلگرایی بنویسم کتاب «آن یک چیز- the one thing »اثر گری کیلر و جی پاپاسان است.
ایدهی محوری کتاب یک جمله است :
” آن یک چیز زندگیات را پیدا کن و برایش عمرت را بگذار و به هر آنچه که به رسیدن به آن یک چیز کمک نمیکند نه بگو “
در ۱۸ فصل نویسنده چونان مورچهای روی مغز شما راه میرود و میگوید اگر میخواهی موفق شوی فقط و فقط باید روی یک موضوع تمرکز کنی. باید بگویم که نویسنده موفق شد و توانست من را قانع کند تا زمانبندیام رو به گونهای تغییر دهم که در هر لحظه تنها به یک چیز فکر کنم.
ابتدای کار باید دروغهایی را که درباره موفق شدن شنیدهایم دور بیندازیم :
- همه چیز به طور یکسان اهمیت دارند
- عملکرد چند تکلیفی
- زندگی با نظم
- قدرت اراده همیشه در دسترس است
- زندگی متعادل و متوازن
- هر چیز بزرگ بد است
بیایید با هم معنای خوشبختی را مرور کنیم. خوشبختی یعنی :
” حس رضایت از لحظه حال و وقتی به پشت سرمان نگاه میکنیم احساس رضایت داشته باشیم نه احساس پشیمانی “
اگر میخواهیم در آینده احساس پشیمانی نکنیم باید این لحظه حال را زندگی کنیم. سبک زندگیای لازم داریم که با آن بتوان در مسیر رسیدن قرار گرفت.
اگر بخواهم تجربهی شخصی خودم را بگویم، باید به شما توصیه کنم که با خودتان، علایقتان، دوستان و خانوادهتان و حتی با محیط رو راست باشید.
بگردید درون خودتان و دلیل زندگی کردن و نفس کشیدنتان را پیدا کنید. خودتان را ارزیابی کنید، ببینید برای چه کاری حاضر هستید تمام روزتان را وقت بگذارید و حتی بیخوابی بکشید .
بعد آن یک چیز را برای ۵ سال آینده تا …. همین لحظه پیدا کنید .
در هر زمان تنها روی یک کار تمرکز کنید. ( این جمله را من با فونتی درشت جلوی چشمم گذاشتهام تا روحیه چندتکلیفیام را مهار کنم، شما هم امتحان کنید! )
اما قطعا کار بسیار دشواری است، اینکه تعهد داشته باشیم و برای مهمترین هدف زندگی به طور مداوم و متمرکز وقت بگذاریم.
راهکار من این است که ۳۰ یا ۴۰ یا به قول یک روانشناس ۶۵ روز برای آن کار وقت بگذارید و به هر مشقتی شده آن کار را انجام