
هنگامی که احمد و محمود خیامی در تعمیرگاه خود در مشهد یک فعالیت اقتصادی کوچک خانوادگی داشتند، اصل ارزشیِ ایثار و دگرخواهی اصل اساسی و تنظیمکنندهٔ رابطۀ آنها بود. اما چند دهه بعد وقتی این بنگاه خانوادگی بزرگ شد، اصل منفعتخواهی جایگزین آن شد.
البته احمد خیامی، برادر بزرگتر، مینویسد:
«این حرفها را تاکنون به احدی نگفتهام و امیدوارم این یادداشتها در زمان حیاتم منتشر نشوند، زیرا اصول پیروی از عرفان، فراموشکردن خوبیهایی است که به دیگران کردهای و نیز فراموشکردن تمام بدیهای دیگران در حق تو. حالا دیگر احوال عرفانی ندارم، ولی سعی کردهام این خصایص را به کار ببرم. راستش من نوجوانان فامیل و غیر فامیل را برای ادامه تحصیل در دورههای دانشگاهی به اروپا فرستادهام و هزینه تمام تحصیلات آنها را در دوره دانشجوییشان پرداختهام و هزینه زندگی صدها خانواده بیسرپرست را به طور مستمر متحمل شدم و به مؤسسات خیریهای کمک کردهام. همیشه گفتهام محبت به دیگران وظیفۀ هر انسانی است. آنها که میبخشند، خود بهترین پاداش را میگیرند».
روایتهای احمد خیامی گوشههای ثبتنشده در تاریخ توسعۀ صنعتی ایران را روشن میکند. نتیجۀ تحقیقات زیادی را به زیر سؤال برده و به چالش میکشد و سؤالات و موضوعات متعددی را مطرح میکند. این روایتها را میتوان گزارههای بنیادین از عالم واقعیت یک صنعتگر ارشد و کارکشتۀ ایرانی تلقی کرد. فردی که ایران ناسیونال و فروشگاههای کوروش را ساخت و رشد داد. کسی که حتی به شاه غربگرا و ناامید به جوانان، نوید و امید میداد که ایرانی میتواند و جلوی واردات قطعات را گرفت و ثابت کرد که ایران برای تولید خودرو در جهان حرف دارد.
این کتاب موضوعات زیادی را که در مورد شرکت ایران ناسیونال (ایرانخودرو) مبهم باقیمانده بود روشن میکند. مباحث و حواشی سیاسی دراینبین زیاد است. برخی معتقدند خیامی درباری بوده است. برخی دیگر معتقدند او فقط یک کارآفرین و ملیگرا بوده. اما برای خواندن این کتاب مهم نیست که شما چگونه فکر میکنید و به چه معتقدید؟ قضاوت نهایی در مورد صحت و اعتبار این روایتها به عهده خودتان است. اما فراز و نشیب یک کار صنعتی بزرگ در ایران دهه ۴۰ را در ۲۳۰ صفحه که با زحمت مهدی خیامی و نشر نی به دست شما رسیده، بیپرده بخوانید.
به دلیل متن روان و روایتگونه کتاب، میتوان آن را ۲-۳ شب متوالی خواند.