
شاید تابهحال با افرادی برخورد کرده باشید که بیشتر از اینکه کتاب بخوانند، خلاصه آنها را مطالعه میکنند یا به پادکستهایی گوش میکنند که خلاصه کتابها را بازگو میکنند. به نظر شما اصلاً خواندن خلاصه کتابها کار درستی است؟ آیا فقط باید خود کتابها را مطالعه کرد؟
دلایل زیادی برای مطالعه خود کتاب وجود دارند اما مهمترین آنها احتمالاً کسب دانش و سرگرمی هستند. برخی از افراد ترجیح میدهند کتابی را بهصورت فیزیکی برداشته و آن را مطالعه کنند. آنها از این کار لذت میبرند و احساس میکنند برایشان مفید است.
اما بعضیها فقط کتابهایی را برای کامل خواندن انتخاب میکنند که احساس میکنند واقعاً خواندشان اهمیت دارد و برای سرگرمی ترجیح میدهند داستانهای کوتاه بخوانند یا فیلم تماشا کنند. اما به عقیده برخی از افراد، خواندن خلاصه کتابها هم دلایل و مزایای خاص خود را دارد. در ادامه به برخی از این مزایا و دلایل اشاره میکنیم:
۱- کتابها هم مانند برخی از منابع ایدهها و ارزشهای نابرابری دارند
این موضوع به این معنی است که یک استدلال بهطورکلی حاصل چندین نظریه است. همه این نظریهها با جزئیاتشان در کتابها آورده میشود که ممکن است خواننده آن کتاب وقت و حوصله کافی برای رسیدن به تز نهایی را نداشته باشد. اما در خلاصه یک کتاب سعی میشود ایده نهایی آن فرضیه و نتیجه حاصل آن به مخاطب منتقل شود.
۲- سرعت بیشتر در رسیدن به پیام نهایی نویسنده
با خواننده خلاصه کتابها میتوان خیلی زود پیامی که نویسنده قصد انتقال آن را داشت، دریافت کرد. اما برای رسیدن به نتیجه نهایی یک کتاب باید کل آن را تا پایان مطالعه کرد تا به پیام اصلی رسید. در برخی از مواقع حتی لازم نیست کل فصلهای یک کتاب خوانده شود تا به نتیجه نهایی رسید. در این مواقع خلاصه آن کتابها به کار میآیند.
آیا میتوان فقط خلاصه کتاب خواند؟
باتوجهبه مواردی که گفته شد، ممکن است فکر کنید حالا که خواندن خلاصه کتابها اینقدر خوب است پس چرا دیگر وقت بگذاریم و کل یک کتاب را مطالعه کنیم؟ اما باید بگویم که نکاتی در این میان وجود دارند که باتوجهبه آنها میتوان گفت خواندن همیشه خلاصه کتابها کار چندان جالبی نیست. مثلاً:
ارزش اصلی کتاب واداشتن به تفکر است
بعضی از افراد عقیده دارند ارزش اصلی یک کتاب از ایدههای آن ناشی نمیشود که از خلاصه آن هم میتوان دریافت کرد. بلکه ازآنجاکه مطالعه یک کتاب یکی از کارهای ذهنی دشوار است و احتیاج به تمرکز دارد، همزمان با انتقال پیام و رساندن آگاهی، نحوه تفکر عمیق را نیز به خواننده آموزش میدهد.
بر اساس این نظریه، ارزش خواندن یک کتاب سخت و سنگین، علاوه بر پیام ارزشمند نهفته در آن، وادار کردن شما به فکرکردن درمورد محتوای آن در زمان مطالعهاش است؛ بنابراین یک کتاب خوب و طولانی در مورد یک موضوع، بازتاب بسیار بیشتر و عمیقتری را داشته و تأثیر زیادتری نسبت به خواندن یک خلاصه کوتاه دارد.
عمق چیزی است که در خلاصه از بین میرود
اکثر مردم فقط حرف کلی یک کتاب را دریافت میکنند. اما باید بدانید که بیشتر نویسندگان افکار عمیق خود را در لابهلای خطوط کتاب خود میگنجانند که شاید این معانی اصلاً در خلاصه آن کتاب آورده نشود. در خلاصه یک کتاب مجبوریم حرف کلی کتاب را منتقل کنیم و دیگر نمیتوانیم در بحث عمیق شویم و شاید یک خواننده با مطالعه خلاصه یک کتاب اصلاً ظرافتهای درونی یا احساسات گنجانده شده در کتاب را دریافت نکند و اینجا ارزش کلی کتاب هم زیر سؤال میرود.
تفاوت خلاصه کتاب با مرور کتاب چیست؟
همانطور که گفتیم ساختار خلاصه کتاب بسیار ساده است و فقط اطلاعات کمی درمورد محتوای کتاب و خود نویسنده و بعد از آن چکیدهای از کتاب را ارائه میکند. همچنین در خلاصهنویسی برخلاف مرورنویسی جزئیات خیلی بیشتری از محتوای کتاب گنجانده میشود. علاوه بر این مواردی مثل گزیدهای از جملات کتاب در خلاصه عیناً تکرار میشوند و نظر و نقد خلاصهنویسی بههیچعنوان لحاظ نمیشود.
اما در مرورنویسی نقاط قوت و ضعف کتاب مشخص میشود و خواننده میتواند با نظر شخصی مرور نویس نیز آشنا شود.
اگر قصد دارید از مرورنویسی بیشتر بدانید، میتوانید مقاله مرورنویسی؛ چرا و چگونه را در سایت کتابگرد مطالعه کنید.
اون حسی که تو کتاب خوندن هست قطعا نمیشه با خلاصه کتاب بدست اورد ولی برای زمان هایی که مشغله کاری داری قطعا مفیده
ممنون از شما
سلام دوست من
ممنونم از خلاصه کتاب های خوبتون،جذاب بود و مفید
نمونه ی این خلاصه کتاب هارو توی سایت https://365book.ir/ دیدم
ازونجایی که هردو قلم رو دوست داشتم، کنجکاوم نظر خودتون رو بدونم که شما چه برتری ای نسبت به این سایت دارید